برای نمونه، در خرداد ماه امسال، اختلاف بین 2طایفه بر سر آب کشاورزی در یکی از روستاهای اسدآباد یک کشته و 11 مجروح داشت.
اختلافهای ملکی و خانوادگی دلیل اصلی نزاع در استان همدان محسوب میشود و سن طرفین درگیری معمولا بین 20تا 30سال است.
تصادف عمدی، ضربه چوب و چماق، شلیک با سلاح شکاری وضربه چاقو از جمله راههایی بهشمار میروند که عاملان درگیری به وسیله آنها خشم خود را تخلیه میکنند.
دکتر محمد احمدپناه، متخصص روانشناسی شناختی، عضو هیأت علمی گروه روانپزشکی و رئیس مرکز تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی همدان در این گفتوگو برای ما تشریح میکند که چرا استان کمجمعیتی مانند همدان در آمار نزاع جزو رتبههای برتر قرار گرفته است.
- بهنظر شما دلیل بالا بودن آمار نزاع خیابانی در همدان چیست؟
عوامل زیادی در ایجاد نزاع دخیل هستند و این موضوع باید از زوایای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و خانوادگی بررسی شود. اما بهطور کلی باید یادآوری کنم که ساکنان استان همدان از قومیتهای مختلف کرد، لر، فارس و ترک هستند و این موضوع در کنار کمبود امکانات تفریحی باعث کاهش درک متقابل مردم از یکدیگر شده است. در کنار اینها، رواج مشکلاتی مانند بیکاری و انواع ناکامیها باعث میشود تا پرخاشگری نمود بیشتری پیدا کند.
- چرا آمار نزاع در تابستانها افزایش مییابد؟
این امر ممکن است ناشی از تعطیل شدن مدارس باشد که فشار مضاعفی را بر خانوادهای که با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه است، وارد میکند. از سوی دیگر والدین نمیدانند یا نمیتوانند به خوبی با فرزندانشان تعامل برقرار کرده و زمینه تخلیه انرژی روانی آنان را فراهم کنند؛ این وضع به همه اعضای خانواده فشار وارد میکند. از طرف دیگر گرمای تابستان باعث میشود تا افراد، کمحوصله و کم طاقتتر شده و خستگی را زودتر احساس کنند.
- کمبود امکانات تفریحی چگونه بر افزایش احتمال وقوع نزاع تأثیر میگذارد؟
در استان همدان این امکان که انرژی روانی افراد از طریق فعالیتهایی مثل ورزش، تفریح و مسافرت تخلیه شود نسبتا کم است. اگر زمینه تخلیه ناکامیها فراهم نشود، فرد حالت انفجاری پیدا میکند و در نتیجه، برخوردهایی که میتوان آنها را به آسانی فیصله داد به دعواهای بزرگ منتهی میشود.
- ناکامی چگونه بهوجود میآید؟
اگر اشخاص نتوانند به خواستههای عادی که لازمه هر زندگی است برسند، ناکامی ایجاد میشود و پرخاشگری نخستین بازتاب ناکامی است. ناکامی میتواند در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی، خانوادگی و فرهنگی برای افراد ایجاد شود. در روانشناسی سیاسی گفته میشود جامعهای میتواند زمینه رشد اشخاص را فراهم کند که در آن زمینه ناکامی در حوزههای مختلف وجود نداشته باشد؛ برای نمونه، در حوزه اقتصادی شخصی که به سن جوانی رسیده است، باید بتواند شغلی برای خودش پیدا کند و اگر این امکان فراهم نشود احساس ناکامی خواهد کرد یا وقتی فرد متاهلی به دلایلی ازجمله نداشتن مهارت ارتباطی، به آرزوهایش از ایجاد زندگی مشترک نمیرسد، احساس ناکامی به سراغش میآید.
- بهنظر شما آیا فرهنگ حاکم بر جامعه و خانواده در همدان نیز در بروز رفتارهای پرخاشگرانه تأثیر دارد؟
یکی از مشکلات فرهنگی مهم در همدان این است که فرهنگ عمومی و هنجارهای اجتماعی به اشخاص اجازه نمیدهد، آنطور که هستند، خود را نشان دهند و چنین بهنظر میرسد که تمایلات، خواستهها و هیجانات در بسیاری از موارد سرکوب میشود.
اکنون در همدان اینکه کسی در حضور دیگران هیجانات خود را آشکار سازد، بهدلیل برداشتهای غلط و سوءتفاهمهایی که ممکن است برای دیگران ایجاد کند از نظر خانوادهها کار ناپسندی به شمار میرود. بعضی از مردم همدان حتی در برابر رفتارهایی که برای جامعه ایرانی در بسیاری از نقاط کشور امری پذیرفته شده است، سختگیرانه برخورد میکنند و در حوزههایی که خط قرمز وجود ندارد سعی دارند، محافظهکاری به خرج دهند.
البته فراموش نکنیم که این حرف به معنی نفی کنترل اجتماعی نیست، چراکه کنترل اجتماعی به کاهش انحرافات و مشکلات جامعه کمک میکند ولی هرچه خود واقعی فرد با آنچه به جامعه عرضه میکند، فاصله بیشتری داشته باشد، احساس اضطراب او بیشتر میشود و فشار روانی ناشی از این موضوع، سبب میشود تا فرد با موضوعات منطقی برخورد نکند.
- ارضا نشدن برخی از هیجانات با گسترش نزاعهای طایفهای و قومیتی هم ارتباط دارد؟
75درصد موفقیت افراد ناشی از هوش هیجانی آنهاست، نه هوش شناختی و یکی از زمینههای هوش هیجانی این است که فرد بتواند هیجاناتش را ابراز کند تا خودش را بپذیرد. یکی از عوامل زد و خورد این است که فرد، خود و طرف مقابلش را خوب نمیشناسد و این باعث سوءتفاهم و بد فهمیدن موضوعات میشود.
- چگونه میتوان زمینههای افزایش هوش هیجانی را فراهم کرد؟
یکی از حوزههای اصلی آموزش هوش هیجانی، خانواده است. برای نمونه خواندن داستان برای بچهها به افزایش درک آنان نسبت به محیط کمک میکند.
الان وضع بدی که در بعضی خانوادهها بهویژه در غرب کشور دیده میشود این است که زن یا شوهر بعد از بچهدار شدن فکر میکنند باید بچهها را طوری تربیت کنند که به اقوام خودشان علاقه بیشتری نشان دهند و این یکی از زمینههایی است که امکان هویتیابی درست را از کودک میگیرد. هویت کودک وقتی بهخوبی شکل میگیرد که با همه خویشاوندانش جدا از اینکه وابسته به خانواده پدر یا مادر هستند ارتباط درستی برقرار کند تا در اثر درک درست جایگاهها، هوش هیجانیاش رشد یابد.
از طرف دیگر وقتی خانواده نسبت به موضوعات مختلف محافظهکاری میکند از همان ابتدا جلوی بیان عقلانی عواطف و احساسات بچهها نسبت به موضوعات را میگیرد.
همچنین لازم است در کتابهای درسی دوره ابتدایی درباره اقوام و فرهنگهای ایرانی به دانشآموزان توضیح داده شود تا کودکان از ابتدای شکلگیری شخصیتشان یاد بگیرند به انسانها جدا از زبان، ملیت، قومیت و مذهب احترام بگذارند.
در مدارس باید آموزش داده شود که انسانها در عین اینکه در حوزههای مختلف به هم شباهت دارند، با یکدیگر متفاوتند؛ این آموزشها باعث میشود تا درک متقابل بچهها از انسانهای با ویژگیهای رفتاری و فکری متفاوتتر از خودشان، بیشتر شود.
البته شهروندان بزرگسال نیز باید یاد بگیرند تا احساسات و نظرات و ویژگیهای خود را در حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با رعایت انصاف بهراحتی بیان کنند و جامعه هم برای این موضوعات و بیان این دیدگاهها سعه صدر بیشتری نشان دهد.